تراما چیست؟ علل، عوامل و راههای مقابله با آن
تجربه نشان داده است که همه افراد در برههای از سفر زندگیشان دستکم یکبار تراما را تجربه میکنند. به عبارتی کسی نیست که مدعی شود در کل طول زندگی، تراما (آسیب جدی ناگهانی) را تجربه نکرده باشد.
در این مقاله قصد داریم تا ضمن تحلیل فیلم تحسین و تأملبرانگیز “کلبه” به بحث و بررسی چیستی تراما، علل و عوامل، آثار و تبعات و راههای مقابله با آن بپردازیم. اما پیشاز آن توصیه میشود با دقت به تماشای فیلم جذاب و سراسر آموزنده “کلبه” بنشینید.
فهرست مطالبی که در این مقاله می خونید
تعریف علمی تراما چیست؟
تراما نوعی ضربه روانی است که بهدنبال آسیب جسمانی، روانی، هیجانی و یا ترکیبی از آنها ایجاد میشود. تراما معمولاً از طریق یک عامل خارجی (بیرون از وجود خود شخص) بر فرد تحمیل میشود. رویدادهای آسیبزا (تراماتیک) غیرعادی و غریباند، نه به این خاطر که کم پیش میآیند بلکه بیشتر به این دلیل که آنها سازگاریهای بهنجار شخص و قدرت انطباق او با محیطش را درهم میشکنند.
تجارب آسیبزا همچنین قدرت تفکر منطقی در شرایط حساس را نیز از فرد میگیرند. رویدادهای تراماتیک انسانها را در دو کرانه ناامیدی و وحشت رها میکنند و بههمین دلیل عکسالعملهای شخص، غیرطبیعی و فاجعه ساز میگردد. پساز تجربه آسیب، افراد عموماً در معرض احساسات شدید هراس، درماندگی، یاس، فقدان کنترل بر شرایط زندگی و نیز حس تهدیدشدگی و نابودی قرار میگیرند.
تراماها برخلاف بدشانسیهای ساده و معمولی، سلامت جسمانی و یکپارچگی بدنی ما را برهم میزنند و ذهن شخص را بهطور جدی با خشونت و مرگ درگیر میسازند. بههمین دلیل آنها مدتها پساز رخ دادن نیز بهلحاظ فیزیولوژیک و روانی اشخاص را تهدید میکنند.
بررسی تراما در فیلم کلبه
همانطور که در ابتدای فیلم کلبه به کارگردانی “استوارت هزالدین” Stuart Hazeldine در سال 2018 میبینیم که شخصیت اصلی داستان _ مکنزی _ سالها پساز اتفاقات ناخوشایندی که در کودکی تجربه کرده، هنوز آن صحنهها را در خواب میبیند و با وحشت از خواب میپرد.
در خصوص این کاراکتر و داستان برمبنای واقعیتش توجه شما را به دیالوگهای ابتدایی فیلم که از زبان دوست مکنزی به بیان گذشته و عقبه خانوادگی و تربیتی مکنزی میپردازد، جلب میکنیم: پدر او از افراد مهم کلیساست و درعینحال دائمالخمر است و مکرراً مکنزی و مادرش را مورد ضربوشتم قرار میدهد. او در خانوادهای بهاصطلاح متعهد به دستان پینهبسته و قوانین بسیار سخت (محدودیت، تعصب و جهل ،معیارهای سرسختانه ) رشد یافته است.
در دقیقه چهارم فیلم شاهد سکانسی هستیم که مکنزی بدلیل اینکه از رفتار پدر در خانه به کشیش کلیسا شکایت میکند، بیرحمانه و بهشدت مورد تنبیه فیزیکی از جانب پدر قرار میگیرد بااینحال مرتب آیات انجیل در خصوص فرمانبرداری از پدر و مادر را با صدای بلند فریاد میزند.
(تعصب و افراطیگری معنوی مخرب) و در نهایت در سن سیزدهسالگی که به گفته راوی قصه، سن کمی برای بزرگ شدن است، مرتکب قتل پدر میشود. ارتباط معنایی فیلم با موضوع این مقاله _ تراما _ در سکانسی مشهودتر است که مکنزی در مراسم نیایش کلیسا همراه خانواده ایستاده اما مانند همسرش و سایرین دعای مخصوص مراسم را زمزمه نمیکند و پرسشگرانه به دیوارهای منقوش کلیسا و نشانههای ظاهری “پاپا” (خداوند) مینگرد.
این ارتباط از آنجا دانسته میشود که تراما آسیبی است که درک شما پیرامون فرضیاتی که قبلاً از امور داشتهاید را برهم میزند و فرد با کسی که تاکنون از خود و قواعد دنیا میشناخته غریب میگردد و نگاه هستیشناسانهی شخص به زندگی بهشدت دستخوش تغییر و تزلزل میگردد. منظور از نگاه هستیشناسانه، باورهای شخص پیرامون دنیا و رویدادهای آن است.
نمونه دیگر و البته شدیدتر این اثر تراما را در دقیقهی چهل و یک فیلم، آنجا که مکنزی در سوگ و فقدان دختر کوچولویش خشمناک فریاد میزند: “خدا تو کجایی؟ چرا تموم نمیشی؟” تزلزل باورهای قبلی را به وضوح مشاهد میکنیم. اما قهرمان قصه ی ما که علیرغم کودکی و گذشته نابهنجار و تلخش، همسری همراه و مهربان انتخاب و خانواده خوبی تشکیل داده و برخلاف پدرش والدی مهربان و حامی و خوشاخلاق شده، خوشبخت است تا اینکه ناگهان اندوه بزرگ ناخوانده فرارسید.
(تراما) اتفاق بهظاهر سخت و تلخ و تکاندهندهای که هر دو ویژگی یک رویداد تراماتیک را توأماً داشت: اول ماهیت دشوار رویداد پیشآمده و دوم معنای اشتباه و تحلیل برندهای که شخص به رویداد میدهد. به این ویژگی اخیر تراما در دقیقه پنجاه و پنج فیلم آنجاکه پاپا خطاب به مک میگوید: “مک تو این معما رو اشتباه فهمیدی” به زیبایی اشاره شده است (54:40).
چنانکه ذکر شد شرط اول تراما (آسیبزا ) بودن رویداد، ماهیت خود روی داد است به این معنا که آن اتفاق، عموماً فقدانی بزرگ یا وحشتناک مثل مرگ ناگهانی یک عزیز را در بر دارد و جراحت هیجانی _ فیزیکی پررنگ و قدرتمندی را در زندگی شخص برجای میگذارد. بنابراین هرچه رویداد شدیدتر و تلختر بوده و هر چه بیشتر در ذهن و جسم شخص باقیمانده و تکرار شده باشد، احتمال تراماتیک بودنش نیز بیشتر خواهد بود.
شرط دوم، معنایی است که شخص به آن رویداد نسبت داده است. اگر شخص رویداد را طوری برای خودش معنا کند که حس قربانی بودن به او بدهد احتمال تراماتیک بودنش بهشدت افزایش مییابد. توجه داشته باشید که یک رویداد واحد و ثابت میتواند برای یک نفر تراماتیک و برای دیگری غیر آسیبی تلقی شود چراکه معنایی که شخص به رویدادها میدهد درست به اندازه خود رویداد اهمیت دارد.
نکته قابل ذکر اینکه واکنشهای ما در مقابل رویداد آسیبزا هرگز درست یا غلط نیستند. واکنش درست یا غلط به تراما اصلاً وجود ندارد. عکسالعملهای گوناگون به ماهیت و شدت تراما و نیز به تفاوتهای فردی و طبیعی میان انسانها برمیگردد.
دلایلی که باعث میشود افراد به شکلها و شیوههای گوناگونی از یک رویداد تنشزا تأثیر بپذیرند بسیار گوناگون است: “ژن، مزاج، تربیت اولیه در خانواده، تربیت ثانویه در مدرسه، خودپنداره شخص _نگاهی که عموماً در زندگی به خودش دارد _، نگاهی که افراد مهم زندگی به شخص داشته و دارند و نیز نگاه هستیشناسانهی شخص به زندگی از مهمترین علتها بشمار میرود”.
درادامه میپردازیم به واکنشهای رایج افراد به تراما
واکنشهای رایج افراد به تراما
تراما کل وجود شخص را تحت تأثیر قرار میدهد. این تغییرات میتوانند جسمانی، ذهنی، هیجانی و رفتاری باشند. همچنانکه گفته شد واکنشهای خاصی که اشخاص گوناگون به تراما نشان میدهند به عوامل بسیار گوناگونی بستگی دارد.
بعضی از این عوامل عبارتاند از :خصوصیات رویداد، تاریخچه زندگی فرد، خودپنداره مرکزی و حقیقی او _ نه آنچه نمایش میدهد _، ساختار و آرایه هیجانی وی، روابط اجتماعی و مهارتهای فرد در این روابط، راهبردهای مقابلهای قبلی، سن فرد در لحظه وقوع آسیب، در دسترس بودن حمایتهای محیطی مثل خانواده یا دوستان صمیمی و… توجه به نوع برخورد و شیوه حمایتگرانهی همسر مک پس از وقوع حادثه قتل دخترشان و همچنین بیتوجهی مک به حال دختر بزرگترشان که او نیز به نوعی از این واقعه دچار آسیب شده بود.
کلیه این عوامل در طول و پساز تجربه آسیب میتوانند در شکل دادن به معنایی که شخص به یک رویداد میدهد اثر بگذارند. البته جزئیات رویداد آسیبزا نیز اهمیت زیادی دارد. مثلاً درجه خشونت شیوه قاتل در قتل یک عزیز و یا میزان غافلگیر شدن و شوکه شدن شخص تجربه کننده نیز میتوانند در نوع واکنشهای شخص اثر بگذارد.
رویدادهای آسیبزا (جراحتهای هیجانی ، ضربههای روانی و جسمانی) پایهها و بنیان زندگی شخص را متزلزل میکنند. تجربههای آسیبی خاص مثل آنچه در فیلم کلبه برای مک و خانوادهاش رخ داد، میتواند مانع از این شود که شخص یک احساس منسجم درباره خودش داشته باشد.
از طرف دیگر وقتی یک شخص احساس یکپارچه و قدرتمندی نسبتبه خودش نداشته باشد، در کلیه روابط بیرونیاش با تزلزل و تعارض روبرو خواهد شد. درست مثل آنچه در فیلم مشاهده میکنیم که مک از اعضای خانوادهاش فاصله گرفته و در هیچیک از فعالیتهای مشترک با آنها همراهی نمیکند و تنهایی و انزوا را به کنار خانواده بودن ترجیح میدهد.
انواع روابط هیچچیز نیستند جز آیینههایی که خودپنداره واقعی ما را به خودمان نشان میدهند. دیالوگ جالب کاراکتر پاپا در دقیقه پنجاه و دو فیلم کلبه تأکید صریحی بر تأثیر و نقش روابط در زندگی انسانها دارد آنجا که خطاب به من میگوید زندگی “زمان کم” و “روابط” بسیاری را شامل میشه و مک نیز بر قید “روابط” تأکید می کند.
بهطورکلی اصلیترین واکنشهای افراد به تراما عبارت است از:
واکنشهای جسمانی و فیزیکی
تراما یک فشار روانی قدرتمند است و این برای بدن یک اتفاق طبیعی است که به آن واکنش نشان دهد. تجربه آسیب میتواند افراد را در معرض خطر حیطهی وسیعی از مشکلات جسمانی مانند بیماریهای قلبی عروقی قرار دهد.
نکته شایان ذکر اینکه تمام واکنشهای فیزیکی و هیجانی که شخص در طول تجربه تراما داشته است، مدتها پس از گذر زمان نیز در او باقی میماند به این معنا که هر تحریکی شبیه به تراما (حتی خیلی خیلی کوچکتر از خود تراما ) دقیقاً همان واکنشهای بدنی و هیجانی که شخص در لحظه آسیب تجربه کرده را در او زنده میکنند.
واکنشهای روانی
– تغییر در نحوهی تفکر شما دربارهی خودتان :
ممکن است که سابقاً خودتان را قدرتمند و مستقل میدانستید اما پساز تجربهی یک رویداد وحشتناک و پیشبینی نشده، احساس کنید که دیگر هیچ کنترلی روی سرنوشت خودتان ندارید و از درون ضعیف و نیازمندید. بههمین دلیل پس از آسیب عمدتاً خودتان را هراسان و آسیبپذیر ادراک میکنید. (فعال شدن تلهی آسیبپذیری )
ازاینرو وقتی حس کنید که موجودی ضعیف هستید بهجای اثرگذاری قدرتمندانه بر محیط بهراحتی از آن تأثیر میپذیرید آنهم تأثیرات منفی و مخرب.
شاید هم فکر کنید که دیگر ارزشمند نیستید (فعال شدن تلهی بیارزشی) نوع تفکرتان نسبت به خود مسلماً و حتی در سکوت نیز به سایرین منتقل میشود و آنها نیز برایتان ارزشی قائل نشده شما را جدی نمیگیرند.
تغییر در نحوهی تفکر شما دربارهی جهان:
بهنظر میرسد غیرممکن است که بتوانیم علت بعضی از رویدادها را درک کنیم درست مانند اتفاقی که برای مک افتاد: هضم این حادثه با وجود خداوندی که از نظر او میتوانست جلوی وقوع آن را بگیرد غیرممکن بود. (40:05)
گسیختگی فکر:
تصاویر بهیادماندنی از آسیب میتوانند به دفعات، بهطور ناگهانی، اعلام نشده و ناخواسته به ذهن شما بیایند. در طول فیلم بارها شاهد طنین فریاد پدر پدر گفتن و کمک خواستن دختر کوچولوی مک در گوشش و تداعی صحنه ربوده شدن او توسط قاتل در ذهن مک هستیم.
گیجی و ابهام پیرامون اینکه آن تراما دقیقاً چه زمانی برایتان رخ داده است :
فشارهای بازمانده از تراما ممکن است باعث شود که شما زمان دقیق رخ دادن آن را فراموش کنید این فراموشی روش طبیعی مغز شماست برای حفاظت و مراقبت از روانتان. درواقع مغز از این طریق میخواهد شما را در مقابل خطر افزایش بیشازحد استرس مراقبت کند تا بیشتر از حد توانتان آسیب نبینید.
گوشبهزنگ شدنهای بیشازحد نسبت به رویدادهای عادی (هوشیاری بیشازحد و افراطی نسبتبه محیط اطراف)
شاید بعد از تراما نسبت به خطرات احتمالی محیط اطرافتان حساس شوید مثلاً وقتی وارد یک اتاق تازه میشوید ناخودآگاه اولین صندلی نزدیک به در خروجی را برای نشستن انتخاب کنید تا اگر لازم شد بتوانید راحتتر فرار کنید و یا این که ستون یا دیوار وی را برای تکیه دادن برگزینید اینها در حالی است که قبل از تجربهی تراما هرگز در محیطهای جدید این رفتارها و حسها را نداشتید.
هوشیاری کاهش یافته:
زمانیکه روان آدمی بهاصطلاح “کم میآورد” جسم به کمک شخص میشتابد. مغز بهعنوان بخش اصلی از جسم از طریق مکانیزمهای دفاعی به داد فرد میرسد و بهطور موقت اوضاع را آسان نشان میدهد. یکی از این مکانیزمهای حفاظتی _حمایتی ذهن “بریدگی هیجانی” (مسخ) نام دارد. مثلاً وقتی شما بهجایی خیره شدهاید و ضمن حضور فیزیکی بخشهایی از حرفهای دوستتان را نمیشنوید تا اندازهای مسخ شدهاید.
واکنشهای هیجانی:
احساس هراس دائمی و ناتوانی در احساس امنیت کردن، بیاعتمادی به خویشتن یا سایرین (تله بیاعتمادی) از دست دادن عزتنفس، احساس شرم یا تنفر نسبت به خویشتن (فعال شدن تلهی نقص و شرم / تله بیارزشی) احساس خشم و تحریکپذیری بالا، احساس درماندگی، احساس پوچی شدید و تهی بودن، تجربه آرامش قبل از طوفان نسبت به هیجانات، واکنشهای رفتاری گوشهگیر شدن یا منزوی گردیدن، اجتناب از مکانها یا موقعیتها، مواجههای شدن، تغییر در الگوهای خوراک، یا سایر رفتارها..
نتیجهگیری
تراما (ضربه های قدرتمند روانی هیجانی) باعث میشود که احساس کنیم مثل کذشته «قدرت» دفاع از خودمان را دربرابر ادمها نداریم و «اعتمادمان» را به خودمان ازدست میدهیم. بعضی از افراد پس از تروما هرگز انسان قبل از آسیب نمیشوند و یک عمر در چرخه خودتخریبی و افسردگی باقی میمانند. چرا؟؟؟ چون متوجه نمیشوند که پس از آسیب در وجود «خودشان» تغییراتی صورت گرفته که اگر درمان نشوند و به حالت قبل برنگردند انها همواره بیمار باقی میمانند. دسته دوم افرادی هستند که پس از تروما با استفاده از مهارتهای «تاب آوری» به کسی که قبلا بودند و به زندگی عادی بازمیگردند. اما دسته سومی هم وجود دارد: کسانی که پس از تروما، «رشد» میکنند و به کسی تیدیل میشوند «بیشتر و قدرتمندتر» از انسانی که قبل اآیب بودند!!! چرا؟؟ چون این دسته درباره تروما و درباره آسیب پذیریهای خودشان پس از آسیب، به «دانشی» مجهز میشوند که هرگز نداشته اند. در این رابطه و به جهت دریافت تکنیکهای کاربردی برای رشد پس از آسیب، میتوانید به دوره آموزشی «پس از آسیب، فروپاشی یا فراروی» به روایت دکتر بیتا حسینی که هم اکنون روی سایت موجود است مراجعه نمایید.
تا آن روز با راهکار کلیدی فیلم در دقیقه سوم آنجا که مک کوچولوی مستأصل قصه ما از پاپا پرسید چیکار کنم؟ و پاپا به او پاسخ داد : “با خدا حرف بزن. اون همیشه میشنوه” (2:25)، قدرتمند ادامه دهید و فراموش نکنید که: شما از پشت پادشاهید مسجود جبرئیلید.