نشانی: تهران ، ولنجک میدان دانشجو، بلوار دانشجو، بالاتر از دانشگاه شهید بهشتی ساختمان جنب شیرینی لادن پلاک 12 طبقه سوم واحد 3

شماره تماس : 26802246 021

به جشن رسیده ها

فرزندی به نام به جشن رسیده ها (2 سوال پرتکرار از دکتر بیتا حسینی)

دکتر بیتا حسینی

اگر شما هم راجع به کتاب محبوب “به جشن رسیده ها”،کلیت داستان آن ،چگونگی نوشتن آن سوال دارید و اگر می خواهید راجع به خانم دکتر بیتا حسینی و تحصیلاتشان و مسیری که پیموده اند تا به گروه درمانی و همایشهای میلیونی و موفقیت و خدمت رسانی و موفقیت در کار و زندگی برسند بیشتر بدانید این مقاله برای شما بسیار دلچسب خواهد بود.

 چون مطالب زیر بر اساس پاسخ به پرتکرار ترین سوالات همریشه ها در لایو و مصاحبه ای از ایشان ترتیب داده شده است.

اغلب عزیزان از من راجع به واژه پرتکرار همریشه و کتابی که مورد عنایت بسیار قرار گرفته و بارها تجدید چاپ شده  ،(البته من هم در بین تالیفاتم جور دیگری این کتاب را دوست دارم می پرسند)،همچنین راجع به گذشته ام و موفقیتهایم اطلاعاتی می خواستند .

در این گذار سعی شده تا جهت احترام به تمام مخاطبین و همریشه هایم به پرتکرارترین سئوالات پاسخ داده شود.

اغلب عزیزان از من راجع به واژه پرتکرار همریشه و کتابی که مورد عنایت بسیار قرار گرفته و بارها تجدید چاپ شده  ،(البته من هم در بین تالیفاتم جور دیگری این کتاب را دوست دارم می پرسند)،همچنین راجع به گذشته ام و موفقیتهایم اطلاعاتی می خواستند .

در این گذار سعی شده تا جهت احترام به تمام مخاطبین و همریشه هایم به پرتکرارترین سئوالات پاسخ داده شود.

بهترین تألیف دکتر بیتا حسینی کدام است ؟

از بین تألیفاتم به کتاب به جشن رسیده ها بسیار علاقه دارم گویی یکی از فرزندانم است .

به جشن رسیده ها ماجرای یک ریشه است که در دل خاک به دنیا امده و می خواهد از ترس تاریکی خاک خودکشی بکند ولی به تدریج که با خورشید اشنا می شود و صداهایی از عمق خاک را می شنود و می فهمد که اون پایین های خاک تیره یک جشن بزرگ بر پاست

 که ریشه نقره ای ها به ان رسیده اند از خودکشی منصرف میشود ولی تصمیم می گیرد در من حقیر خودش جوری بمیرد که یک من جدید را از خودش به دنیا عرضه کند

بنابراین در نهایت خودش رشد کرده و یک جنگل ازدرختان ریشه نقره ای با اتکاء به توانمندی خودش خلق می کند.

همانطور که گفتم این اثر را بسیار دوست دارم چون تصنیف است و با همسرم قبل از نوشتن ،تمام طرح قصه و سناریو را موبه مو خلق کردیم و بحث و گفتگو می کردیم.

 این کتاب حاوی مفاهیم عمیق با ساده سازی است.به جشن رسیده ها یکسری ریشه هستند که از سختی های زندگی در خاک تیره رد می شوند

تا به جشن زندگی برسند و همریشه در واقع یعنی همه ی ما ادمها مثل من یک ریشه در دل خاک زندگی هستیم و قراره انقدر عمیق بشویم تا بالاخره به جشن یعنی بهشت برسیم.

من فکر می کنم بهشت دقیقا همین لحظه است و به زمان و مکان خاصی اشاره ندارد.

بهشت مرحله ای از وجود ما است که در ان تصفیه شده ایم ،یعنی حسها ـ حرفها ـ فکرها همگی زیبااست و از تیرگی ها فرارفته شده ایم ،کسی که به این مرحله برسد ریشه نقره ای شده است.

وقتی ریشه هایت نقره ای بشود ،تو انقدر اگاه شدی و اگاهانه زندگی می کنی که بجای ترس و یأس ،با صبر و خودسازی از تاریکی ها و تیرگی ها عبور کرده و بهشتی شده ای

وقتی به این جایگاه برسی همه چیز زیباست.

در این شرایط ما ارام هستیم و درست رفتار می کنیم با فکرهای بزرگ، کلام روشن و حسهای افتخار به خود و احترام به بقیه هستیم.

وقتی اندیشه های فرارفته داری کوچولو فکر نمی کنی کوچولو حرف نمی زنی و قضاوت نمی کنی چون عمیقا زندگی را فهمیده ای .

به قول یکی از بزرگان وقتی چشمان ما عمیق دیدن را یاد بگیرند در دل تیره ترین لحظه ها روشنی را ادراک می کنیم .

تحصیلات دکتر بیتا حسینی چیست ؟

راجع به تحصیلات و گذشته و مسیری که پیموده ام می پرسند،وقتی دکترایم را از دانشگاه علامه طباطبایی گرفتم با وجود اینکه دانش آموخته از دانشگاهی با اساتید به نام و عالی بودم

ولی فکر می کردم در سطح و تئوری عالی هستم ولی خودم راهنوز لایق اتاق مشاوره نمی دانستم و با خودم می گفتم من در عمل هیچی بلد نیستم.

خودم را باور نداشتم و فکر می کنم در ان زمان درست فکر میکردم چون نتیجه ان تفکر ،تصمیمها و نتایج خوبی برایم داشت که اثرات آن برایم ماندگار شده است .

من دانش تئوری بسیار خوبی داشتم که با تجربه های سخت زندگی ام ترکیب شد و بعد به صورت ملموس متوجه شدم که چقدر در واقعیت حرفهای نظریه پردازان کاربردی است!

وقتی در ناراحتی ها و فشارهای زندگی پیش یکی از اساتیدم رفته بودم ،ایشان پرسیدند از گذشته ات بگو ،پاسخ دادم تیره و سیاه و الانم پر از درد ولی اینده ام فوق العاده است

چون فکر می کنم این همه سختی به زندگی من امده تا بتوانم دردهای مردم را درک کنم و درست راهنمایی کنم.

به نظرم تجربیات و درک واقعی و عملی مشکلات بر پایه ی دانش تءوری که بسیار خوب اموخته بودم باعث شد تا اگاهی نسبی بدست بیاورم

که بسیار موثر بود یعنی یک تءوری و پایه و دانش خوب که کاتالیزورش فشارها و رنجهای زندگی و عبور از انها بوده است و ترکیب اینها موفقیت نسبی من را همراه داشته است.

من با توجه به ان روزهای خودم (و تفکر در بسیاری از زندگی هایی که راجع به دیگران دیدم) اینگونه نتیجه گرفتم که:آهان پس ان فشارها این را به من یاد داده و اهان ان مسأله به زندگی من امد تا من این را بیاموزم و اصلا چرا ان ادم به زندگی من آمد؟

و یواش یواش آهان ها زیاد شد و تازه نشستم پای درد دل مراجعانم و اتاق مشاوره ها از اینجا شروع شدـتجربه گروه درمانی بانوان هم به دنبال آن بود،

چه گریه ها و خنده هایی که در گروه درمانی ها داشتیم و تصمیمات مهمی که برای عبور از تاریکی به سمت نور گرفتیم و به لطف خدا حالا از 30 نفر گروه درمانی ،به هزاران نفر آنلاین از همه ی دنیا مراجعه کننده داریم تا باز با هم تصمیم بگیریم و رشد کنیم. 

من فکر می کنم برای هر ادمی یک نقطه ای در زندگی میرسدکه بالاخره دستهایش را بالا می برد و می گوید که دیگه زورم به زندگی نمی رسد ،من کم اورده ام و نمی کشم.

دقیقا ان نقطه جایی است که زندگی کلاس فشرده گذاشته و دقیقا ان زمان ادمها دو دسته می شوند یک دسته می گویند :من که زورم نمی رسد پس افسرده ـمعتاد و بی اخلاق و … بشوم .

از این جای زندگی به بعد الکلی می شود ،از این اغوش به اغوش دیگر می رود و خلاصه علاوه بر مشکلات عاطفی و مالی و خانوادگی کلی مسئله و مشکل دیگه هم به گرفتاری هایش اضافه میشود.

یک دسته دیگر هم مثل اون روزهای من با خودشون می گویند:بابا جان من اصلا زورم به این همه فشار نمی رسه اصلا ارزوهای دنیایی نخواستم من با خودسرزنشگری که داشتم در سن 27 سالگی مطمئن بودم که نه ازدواجی خواهم داشت و نه ثروتی در کار است با

خودم می گفتم :بیتا حسینی حالا یه درسی خوانده ای و مدرکی داری ولی انتظاری نداشته باش ،تو باید سبک زندگی ات این باشد که دنبال خودت بگردی و جور دیگری ادم بهتری بشوی،به این نتیجه رسیده بودم که لابد خودم هم از لحاظ اندیشه و رفتار اشکالات و اشتباهاتی دارم که اینهمه سختی ها به سراغم می آید.

 (یادم هست در یکی از مصاحبه هایی که در سالهای اخیر داشتم ،وقتی به این قسمت زندگی ام رسیدم ،خبرنگار تاکید کردند که خیلی سخته که با آنهمه فشار و سختی بخواهی خودت را در بوجود امدن اتفاقات سهیم بدانی

و در ان شرایط به دنبال ارتقاء کیفیت وجودی ات باشی در حالیکه از هر لحاظ به شدت نیازهای اولیه ی براورده نشده داری!)

جا دارد  یاد بکنم از اساتید عزیزم که به خاطر آگاهی ها و اموزش ها و کتابهایشان در زمان دانشگاه ،اندوخته علمی من را بسیار غنی کرده بودند .اساتید ارزشمندی چون دکتر کیانوش هاشمیان ،دکتر ثنائی ،دکتر تبریزی،دکتر شفیع ابادی وسایر استادانی که بسیار برایم ارزشمند و قابل احترام هستند.

در اون روزها 6 سال واقعا و با اخلاص فقط و فقط با خودم و خدایم و کتابهایم به کشف و یادگیری و نوشتن و تصمیمهایی برای ظهور من جدید گذشت. حدود بیست جلد کتاب تخصصی  نوشتم چون با اشتیاق از تک تک دقایقم استفاده می کردم و باور داشتم که می خواهم انسان بهتری بشوم و این تلاش از درونم می جوشید.

یادم هست از طریق تدریس کنکور تضمینی مقطع فوق لیسانس به دکترا ،با شوق و ذوق اپارتمان کوچکی در یکی از شهرهای شمالی خریده بودم و همسایه ها رفتن من به منزل و کیسه خریدها و کتابهایم را دیده بودند ولی چندهفته بعد با نگرانی جمع شده بودند و زنگ درب را می زدند و می گفتند فکر کردیم اتفاقی برایت افتاده !

اخه تو اصلا از خانه بیرون نمیایی تنهایی چه کار میکنی ؟ زنده ای؟

اگه خیلی خلاصه بخواهم بگم :من خودم را با تمام نقاط قوت و ضعفهایم کشف کردم .ارام ارام من که می ترسیدم وپذیرفته بودم که تا اخر عمرم قراره تنها بمانم با تک تک ترسهایم

و ریشه های انها و باورهای اشتباهم اشنا شدم ، به مرحله ای رسیدم که به انها خندیدم و از انها رد شدم .

من از تنهایی عبور کردم و از ان گذشتم ،

وقتی تک تک ترسهایم را درک کردم و دیگر نه تنها ان انسانی که در مرحله( عجز و سکون و منفعل بودن )گیر کرده نبودم بلکه به فهم عمیق تری رسیدم.ما لازم است بترسیم از اینکه با ترس بمیریم و با عبور از این مرحله یعنی وقتی از ترسهایت بگذری و درونت را بهتر کنی دیگر به دنبال آرزو ها نمی دوی بلکه لایق می شوی تا ارزوها به تو عطا شود.

اگراین مطالب را دوست داشتید و می خواهید بیوگرافی بیشتری از دکتر بدانید به بایوی پیج اصلی دکتر بیتا حسینی ،هایلاتهای -درباره ی من -سفر درونی من –رجوع فرمایید. 

دیدگاهتان را بنویسید

اشتراک گذاری مطلب: