نشانی: تهران ، ولنجک میدان دانشجو، بلوار دانشجو، بالاتر از دانشگاه شهید بهشتی ساختمان جنب شیرینی لادن پلاک 12 طبقه سوم واحد 3

شماره تماس : 26802246 021

معرفی دکتر بیتا حسینی

درباره ما / دکتربیتا حسینی

رزومه ی دکتر بیتا حسینی

دکتر بیتا حسینی، بانوی عشق و بنیانگذار مجموعه تخصصی آوینه ، متولد نهم فروردین سال هزار و سیصد و پنجاه و چهار در خاک تهران زاده شده اند ایشان،مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته مشاوره را در سال 1381 اخذ کرد
دکتر بیتا حسینی عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ی جمهوری اسلامی ایران هستند و نشان علمی ایشان از این طریق مورد گواهی ست. بانوی عشق نویسنده ای شهیر وماندگارند که با قلم و ادبیات بی نظیرشان تاثیر جاودان بر فرهنگ ایران زمین بر جای گذاشته اند .
دکترای تخصصی مشاوره و روان شناسی را با رتبه نخست ورودی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران بدست آورده اند .ایشان در دانشگاههای چند از جمله بخش روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد البرز به تحقیق و تدریس همت گماشته و در مقطع ارشد و دکترا دانشجو تربیت کرده اند .
Previous
Next

سخن دکتر بیتا حسینی

درود بر شما دکتر بیتا حسینی هستم، رتبه اول ورودی مشاوره خانواده از دانشگاه علامه طباطبایی. حدود بیست جلد کتاب تألیف و ترجمه کردم در حوزه‌های مختلفی از جمله روان‌کاوی، خودشناسی، عشق‌آگاهی و تیپ‌شناسی شخصیت که هم در دانشگاه‌ها تدریس می‌شه و هم در روان‌شناسی عمومی بین هم‌ریشه‌ها و مردم عزیزم در جریانه.

بعد از برگزاری چهل دوره از دوره‌های آموزشی و درمانی و تربیت حدود شصت هزار شاگرد، تصمیم گرفتم که آگاهی‌ ای که در این بیست و پنج سال به دست آوردم رو از طریق یک رسانه به زنان و مردان سرزمینم هدیه کنم.

من بنیان‌گذار کلینیک روان‌شناسی آوینه هستم و برای‌اینکه این کلینیک بتونه به‌طور مؤثری به عزیزان خدمت‌رسانی کنه، در حیطه‌های مختلف مثل افسردگی، اضطراب، کودک و نوجوان، طلاق، اعتیاد و وسواس دانشجو تربیت کردم.

همه این‌ها رو گفتم که شما با من آشنا بشید اما اولین درسی که در این صفحه باهاش روبه‌رو می‌شید این هست که من و تو هم ریشه‌ایم، یعنی عمق وجود همه ما به‌هم وصله و ما دیروز و فردای هم‌دیگه هستیم. تبریک می‌گم که تصمیم گرفتی زندگی بهتری رو برای خودت خلق کنی و حضورت رو در صفحه رسمی خودم خوش‌آمد میگم.

تصاویر دکتر بیتا حسینی

دلنوشته

من بیتا حسینی هستم؛

در حال طی کردن و گذراندن مراحل تکامل خودم تو این دنیا . به آگاهی علاقمندم و برای همین آگاهی نسبی که الان دارم بهای زیادی دادم . تولد واقعی من توی آینه اتفاق افتاده دوستان .

برای همین اسم جایی که توش عشق پاشی می کنم (مجموعه) رو گذاشتم آوینه . وقتی با سیلی های سخت و محکم اما پر از مهربونی زندگی مطمئن مطمئن شدم که هیچکس نیست تا آرزوهام رو بر آورده کنه و وقتی مطمئن ِمطمئن شدم که نجات دهنده در گور خفته است ، به ناچار و پر از ترس و شک رفتم سراغ آینه . چه وحشت کردم وقتی که اولین بار در آینه دیدم که علت همه ی رنج ها ، حقارت ها ،ترسها ، سر کوبیدن به سر ها فقط و فقط خودم بودم . اما خب آینه که دروغ نمی گفت .حرفهاش رو باور کردم و پا شدم یه دستمال از جنس توکل به دستم گرفتم تا تمیزش کنم . نمی شد … سخت بود … هنوزم کاملا” تمیز نشده . اما اونقدر پاک شده که لااقل بشه توش نگاه کرد . خودم رو که دیدم ، تازه فهمیدم من ،دیروز خیلی آدمها و فردای خیلی دیگه ام .. فهمیدم هرکدوم از آدما یه آینه ان … آینه هایی که با حرفا و کاراشون دارن به من نشون میدم که چقدر می ارزم … . مثلا” فهمیدم اگه آدما بهم احترام نمی زارن ،خودم احترام بر انگیز نیستم. اونا فقط یه آینه ان جلوتر که رفتم از تعجب خشکم زد

چون فهمیدم زندگی خودشم یه آینه اس . یه آوینه ی بزرگ که هیچ کاری نداره جز انعکاس .

من فهمیدم زندگی خودشم یه آینه اس . یه آوینه ی بزرگ که هیچ کاری نداره جز انعکاس .

یعنی متوجه شدم اگه به هر آرزویی نمی رسی و زندگی بهت نمیده، چون نشدی کسی که بشه بهت داد … فهمیدم باید بفهمم آدمها همه ابرهای گذران و خاطره ها همه …قصه .فهمیدم باید من بزرگم تو آدم ها و قصه ها جا نذارم . آینه بهم خیلی چیزا یاد داد .
– یه روزی یه جایی وایسادم و گفتم نه عشق می خوام ، نه پول ، نه زیبایی . می خوام حقیقت رو بفهمم و آدم باشم . اما مگه این هدف مثل کنکور دکتری بود که بخونی توش شاگرد اول داشگاه بشی ؟ نمی دادن و هنوزم نمیدن… از اینجا شروع شد .
– کم کم انجمن ها و گروهها و نشست های درمانی ترتیب دادم . البته علمش رو هم کم و بیش داشتم . فوق لیسانس و دکترای مشاوره از دانشگاه علامه طباطبائی ، نوشتن حدود بیست جلد کتاب که برای هر کدومشون شبهای زیادی رو با شوق ، بی خوابی کشیده بودم و محبت و بازخورد دوستان دست به دست هم دادن و مقدر شد تا به زنان و مردان سرزمینم آوینه رو نشون بدم . لطف حیرت انگیز الله این مسیر رو برام سبز کرد و حالا سر افرازم از این انتخاب .
– مادر هستم و سه فرزند دارم ؛ سه گوشه ی جان .سه پاره ی تن . سه امانت که باید پرواز کردن یاد بگیرن و راه خودشون رو برن . بر همسرم عاشقم و در کنارش تمرین می کنم تا از نقطه ضعف هام عبور کنم . مادری عاشق و فرزانه دارم رو به خورشید و پدری فرزانه در دل خاک . و تک خواهری که یکدل هست و درد آشنای من.به ورزش، موسیقی ، دکوراسیون ، ادبیات علاقمندم و حالا در نقطه ای از زندگی ایستادم که

هر روز صبح میگم : یا پروردگارم . کمک کن امروز و هر روز به یاد داشته باشم که زندگی مسیر حرکت از من حقیرم به سمت شماست .