همسرم کسی است که نمیگذارد من خوب بشوم
خداوند رحمت کند استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر باقر ثنایی ذاکر که در کلاس میفرمودند :«وقتی یک مردِ شکاک( پارانوئید )با همسرش برای درمان مراجعه میکنند، خانمش واقعاً نمیخواهد که شوهرش درست شه !!»آن روزها متوجه منظور ایشان نمیشدم..
هرچند که دانشجوی کوشایی بودم اما نه از عشق آگاهی چیزی میدانستم ،نه از چرخههای نامرئی و عاشقانه و نه از درمانهای سیستمی .
هماکنون و پساز گذر سالها در رابطه با این موضوعات اطلاعاتی بدست آوردم و هدفم از نگارش این نوشته پرداختن به اصول بسیار مهمی است که زوجها باید درباره آن بدانند؛ درباره قواعد عشق آگاهی.
پیشاز پرداختن به مفهومِ چرخههای عشق در روانکاوی لازم میدانم که گذری داشته باشم بر مفهومِ عشق آگاهی؛ اصطلاحِ عشق آگاهی همچنانکه از نامش پیداست اشاره دارد به «آگاهانه عاشقی کردن ونه زخمی شدن و زخمی ماندن در جاده ی عشق ».آگاهانه عاشقی کردن قواعدِ مهمی دارد :
ازجمله اینکه تا وقتی از کسی که «واقعاً »خودت هستی خبر نداری و بخشهای منفی وجودت مثلِ کنترل کردنِ دیگران، فشار به دیگران،قربانی دیگران بودن یا…. را با خودآگاهی اصلاح نکردهای،« حق نداری» به مشکلاتِ شخصیتی یا رفتاری یارِ خودت کار داشته باشی!!!
اطمینان دارم در همین ابتدای صحبتم برای بسیاری از شما خوانندگان محترم شک و شبهه ایجاد شدهاست؛ مثلاً :«وقتی او و شکاکه و روزگارم رو سیاه کرده ،چرا باید از حق خودم بگذرم و بگذارم هر کاری میخواد بکنه و بروم تقصیرهای خودم رو در دربیاورم ؟ اینطوری که هرروز پرروتر میشه »
حق دارید اگر چنین اعتراضی کنید. چون احتمالا تازهوارد قلمرو عشق آگاهی شدهاید .اما تقاضا میکنم پاراگراف قبل را یکبار دیگر با دقت مطالعه بفرمایید تا با هم به سوی خلق عشقی آگاهانه (عشق آگاهی) حرکت کنیم .موافقید؟
استادم دکتر ثنایی ذاکر اشاره فرمودند اگر زوجی برای درمان مراجعه کنند و مشکل اصلیشان شکاک بودنِ مرد باشد ، درست در جاییکه مرد یاد میگیرد چطور شکهای مریضیاش را ترک کند بهجای آنکه خانم شاد شود مقاومت میکند!!
اما چرا ؟مگر هر ۲ نفر خواهانِ درمان نبودهاند که با هم مراجعه کردهاند ؟حالا بحث بهجای جذاب خودش نزدیک میشود.
عشق آگاهی یک اصطلاحِ مهم دارد به اسمِ اصطلاح «یارِ بازی» یا همان« چرخه» .
بگذارید موضوع را با همین مثال برایتان شفاف کنم. فرض کنیم که یکی از تیپهای آقا پارانوئید یا شکاک است و یکی از تیپهای اصلی خانم، وابسته. شخصیتها ی وابسته، افرادی هستند که بهطور ناخودآگاه دوست دارند مورد پذیرش و توجه باشند ؛
آنهم به هر قیمتی. تأکید میکنم مورد توجه بودن آنهم به هر قیمتی. حتی اگر این قیمت، توهین به آنها باشد. درواقع خانوم با شخصیت وابسته، که توجه به هر قیمتی را نیاز دارد، وقتی یارش مدام به او شک میکند که:« روسریات رو بکش جلو، چرا با پسرعموت احوالپرسی گرم کردی؟!
، چرا هر ماه آرایشگاه میری؟ !، خانم وابسته در ظاهر ناراحت شده و اعتراض میکند که چرا اینهمه به من شک داری. اما… اما…. اما… در سطح ناخودآگاه از اینهمه توجه حتی توجه منفی به اسم شک ناراضی نیست !و شاید این سوءاستفادههایی که تجربه میکند و این حس حقارت را ناخودآگاه دوست دارد!!! چرا؟
چون هر چه باشد از بیتوجهی یک مرد که بهتر است! حالا آرامآرام میتوانیم بفهمیم زنی که خود، همسرش را برای درمان آورده است وقتی واقعاً شاهد تغییرات و میشود، مقاومت میکند.
وقتی مرد شکاک آگاه به خود شد و با خود آگاهی درمان میشود و وقتی به همسرش احترام گذارده و میگوید «عزیزم دیگه ازت نمیخوام بیرون نری. به انتخاب خود احترام میذارم. تو آزادی»؛ زن احساس فشار،
اضطراب و تهدید ددددمیکند. تو میدانی چرا؟
زن وابسته (در این کیس خاص البته) ، به هیچ قیمتی، حتی به قیمتِ محترم شدن خودش!!، حاضر نیست توجه یارش را از دست بدهد ؛ حتی اگر آن توجه از نوع منفی باشد! درست شبیه مادرِ وابسته ای کهیک عمر نقش قربانی را بازی میکند و همواره کنار فرزندانش از بیماری و دردِ جسمانی شکایت میکند تا توجه فرزندانش را به دست آورد ؛ توجه منفی فرزندانش را البته.
چون انسانِ بهنجار یا بهوشیار، توجه از جنسِ احترام را میخواهد ؛نه توجه از جنس طفلکی! ! فرزندان یک مادرِ وابسته و قربانی شاید در ازای آهوناله «دائمی» مادر احساس گناه کنند و به او حس طفلکیِ بدبخت پیدا کند و یک لحظه به او مهربانی کنند، اما در درازمدت و بهگونهای کاملاً ناهوشیار، معمولاً نمیتوانند برایش احترام عمیقی قائل شوند. چرا؟
چون خودِ مادر با دادنِ دائمیِ حس گناه به فرزندانش :«اگر بهخاطر شماها نبود، من بدبخت نبودم » ،عمر کاری کرده تا آنها محبتِ از سرِ اجبار به او عرضه کنند. و این است دنیای درونی شخصیت وابسته. حالا که یکی از خصیصههای مهم شخصیت وابسته را با هم دانستیم، تازه میتوانم مفهوم «چرخه »و« یارِ بازی »بودن در عشق آگاهی را برایتان بگویم.
معمولاً زن و مرد، یارِ بازی روانیهای همدیگر اند. به این واگویهکه مرد شکاک، معمولاً روبهروی زنی قرار میگیرد که در کنارش شک کردنهایش تحریک شده و تا ابد د د د ادامه پیدا می کند.
وقتی زنی بهطور ناخودآگاه از اینکه مورد شک واقع شود، حسِ« دوستداشتنی بودن میکند اگه دوسم نداشت آنقدر به پر و هم نمیپیچید»، درواقع دارد در بازیِ ناخودآگاهِ منفی مرد، نقش همراه را میپذیرد. و زمانیکه دو نفر زن و مرد، مادر و فرزند، رئیس و کارمند در یک رابطه یارِ بازی همدیگر میشوند یک چرخه درست میشود.
همانطورکه در پستهای بالا ملاحظه فرمودید، عشق و آگاهی به ما آموزش میدهد که معمولاً اگر نگوییم همیشه، دو طرفِ رابطه بازیهای روانی همدیگر را تحریک و تشدید میکنند
توجه بفرمایید من سکوتِ مرگبار میکنم چون تو غر میزنی. «خیر »من غر میزنم چون توی سکوت مرگبار میکنی حالا بفرمایید بگویید کدام ۱ از این زن و مرد مقصر اند؟
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
هردو،اونی که سکوت مرگبار میکنه باید یاد بگیره حرفشو بزنه و از دعوا نترسه و حالش به حال اطرافیانش وابسته نباشه،
اونی که غر میزنه باید یادبگیره که ابراز احساس سالم کنه،به طرف مقابلش اجازه بده صحبت کنه