دوره جامع خودآگاهی بانوان
نجات دهنده در گور خفته است …
حتماً تو هم مثل من دختران و زنان زیادی رو دیدی که وقتی کوچولو بودند از محبت و بوسه حضور پدرشان سرشار نشدن بعدش امیدوار شدن به شاهزاده ای که مرد زندگیشان باشه و سفید بختشون !! کنه بعد از ۴۰ سالگی عاشق ۲۰ سال کوچک تر از خودشون شدن یعنی پسرشون و امید بستن به اینکه پسرم مرد میشه و همه آرزوهام رو برآورده میکند. همه ی ما با هر سرگذشته و قصه ای ، یک روز باید بفهمیم که خوشبختی واقعی رو هر کسی فقط و فقط خودش باید به چنگ بیاره.
خوشحالی عمیق و پایدار هرگز با داشته ها به دست نمی یاد… . پول ، مدرک ، عشق ، خانواده … هر کدوم فقط میتونن تا یه جائی و تا یه مدتی بهت حال خوب بدن . بعدش عادی می شن و تو مجبور می شی دنبال یه سراب دیگه بدو بدو کنی . سراب هایی که تا بهشون می رسی میفهمی حباب بودن و به خودت میگی: باید چیز مهم تری هم وجود داشته باشه. حتما تو هم مثل من افراد زیادی رو دیدی که اول میگن ازدواج ، بد میگن فرزند ، بعد میگن خونه و ماشین ولی یه دفعه ۵۰ سالگی بچه ها میرن سراغ زندگیشون ، میبینم آخ آخ آخ. انگار راه رو اشتباه رفتن… میبینین که بعد از این همه زحمت ، دستاشون خالی مونده و نشدن آن چیزی که باید می شدن.
خوشحالی واقعی و حس خوب برنده شدن تو زندگی فقط و فقط وقتی سراغت میادکه بفهمی باید دنبال بزرگ کردن دنیای ” درون خودت باشی” نه بزرگ کردن حباب های توخالی در دنیای بیرون.
همین حالا چشمات رو ببند و فرض کن فردا صبح از خواب بیدار شدی و میبینی همهی همهی داشتههات (یعنی آدمهای مهم زندگیت : مادر خواهر پدر یار فرزند ، و دارائیهای مالیتو) با همدیگه دود… شدن رفتن آسمان .و مطمئن می شی که اونا دیگه هیچوقت هم قرار نیست بهت داده بشن . چه احساسی میکنی ؟ حس غریبی یه مگه نه ؟
حس می کنی خالی خالی شدی و ترس میاد سراغت هان ؟ توی این وضعیت چی برات مونده که بتونی بهش افتخار کنی و باهاش خوشبخت بمونی ؟ خود واقعیت ؟ خود بزرگت ؟ خود فرزانه و خردمندی که وقت گذاشتی و فکر کردی و خوندی و تربیتش کردی ؟…
“ضرورت خود آگاهی” وقتی خیلی جدی معلوم میشه که میفهمی اگه دنیای بیرون را از زندگی تو خارج کنند ، چیز زیادی برات باقی نمی مونه . و حقیقت اینه که نمرهی خوشبختی و شادی واقعی هر کس = من – همهی دنیای بیرون (خوشبختی اصیل مساوی است با من منهای همهی داشته ها…). و چقدر خوبه که تو و من وقتی هنوز داریم نفس میکشیم و هستیم ، این حقیقت بزرگ و تکان دهنده را بفهمیم و گرنه…
دوره جامع خودآگاهی با این هدف بزرگ طراحی و تدوین شده که مزهی خوشبختی واقعی ، اونم فقط با افتخار کردن به کسی که از خودت میسازی رو بیاره زیر زبونت. اونوقت رها میشی ، از ترس های کوچولوئی که بزرگشون کردی آزاد میشی انگار از یه خواب چندین سال بیدارمیشی .کارتون زیبای خفته یادته ؟
وقتی دختر زیبا سیب سمی را گاز زد وبه خواب مرگ فرو رفت بعدشم پسر پادشاه با بوسهی عشق آمد سراغش و جانش را برای همیشه بیدار کرد ؟ همهی همهی… آدمهایی که غصه دارن ، اضطراب دارن ، بی حوصله اند ، از تنها ماندن یا خیانت بقیه میترسن ، احساس بازنده بودن و پوچی میکنند ، بی پول موندن ، فکرشون پر از سمه. درست مثل همون سیب سمی . و وقتی ” آگاهی از جنسی که تا حالا بلدش نبون” میاد سراغشون و مثل بوسهی پسر پادشاه وارد وجودشون میشه ، از خواب جهل و بیخبری که هزار سال بود توش گیر بودن و نمی دونستن ، بیدار میشن.
این احساس بیداری یعنی فهمیدن معنای واقعی زندگی… یعنی که با وجود همه سختی های قصهی زندگیت جرأت کنی و انگیزه پیدا کنی و قهرمان شی… یعنی که دیگه به حباب ها و به نجات دهنده هایی که تو گور خوابیدن و حقیقت ندارند نیازمند نمونی…
بیداری درونی یعنی یه جور نگاه تازه به دنیا . جوری که انگار همیشه یه چیزی در درون داره میرقصه… با وجود همهی آنچه که هست.
بیداری من (بیتا حسینی) از وقتی تلنگر خورد که زندگی ظاهراً آروم و خوبم یک دفعه زیرو رو شد. نگاه که کردم دیدم نه همسر برا مونده ، نه فرزند نه مدرک نه سلامتی ، سرطان پوست داشتم یه وقتی. اونوقت به خودم گفتم : وقتی هیچی برات باقی نمونده اگر بلندشی و قدبکشی ، یعنی هر چی که داری مال خود خودته.
تصمیم گرفتم حالا که تو دنیای بیرون هیچی ندارم ، سری بزنم به آینه . به حقیقت خودم . به این که واقعاً کی بودم و هستم . خودم رو که تماشا کردم ترسیدم .تو هم میترسی . اصلاً هم وقتی شروع میکنن و جرأت میکنن خود کاویکنن ، وقتی میفهمن یک عمر… اشتباه رفتن راه رو و دیگران را مقصر دانستن ، به هم میریزن . ولی خوب .هیچ تولدی بدون درد نیست. مگه نه؟ وقتی حقیقت خودم ( افکارم ، صدام ، انرژی هایی که از من به دنیا پخش میشد ، خود کم بینی هام ،…) رو عوض کردم ، حالا واقعام خوب شد. حال واقعی تو هم خوب میشه . و وقتی خوب شدم و فهمیدم داستان زندگی اصلاً این نبوده ، اونوقت زندگی هم هر چی از دنیای بیرون تو دستش بود رو به من هدیه کرد تازه فهمیدم چرا یک هو همه چیز رو ازم گرفته بود. چون بفهمم اصل داستان آنها نبودن …
اصل داستان پول و عشق و فرزند و مدرک نبوده… اصل داستان هرکی ، مقدار آگاهی واقعیش است.
حالا این آگاهی و خودآگاهی که این همه ازش دم میزنم چیه اصلا ؟ دوره جامع خودآگاهی در مدت یک سال هر هفته ، تو رو یک بار دیگه متولد می کنه . اکثر بچه های گروه میگن بعد از پایان دوره یه سیستم اتوکارکت (خودتصحیح گر) تو قلب و مغزشون کار گذاشته میشه، به طوری که هر مسئلهی ناراحت کنندهای رو طوری برای خودشون معنا میکنن که بجای غم باد گرفتن ، انگیزه پیدا میکنند مثل قهرمان ها از اون مسئله بزرگتر بشن .
اصلاً خوشبختی واقعی یعنی همین . یعنی “قدرت حال خوب کن و معنا کردن مشکلات”. اینکه وسط دره بتونی به قله فکر کنی. اینکه اگر تصادف کردی بگی خوب شدن نمردم. اگه مردی بگی جای بهتر منو لازم دارند 😀
در دوره جامع اولین اتفاقی که برات میافته آرامشه آرامشه.آرامش واقعی با وجود همهی همهی مسئله هایی که داری : آرامش همراه با شوق. تکنیکهایی مثل آشتی با معبد درون ، تلویزیون دو کاناله (تماشای همزمان خودت کنار دنیا) دوازده عقربه ساعت برای قرار و کوک ارتعاش… ، در کنار تحلیل فیلم های اسکار و شنیدن قصهی رنگ و وارنگ آدمهای تو گروه ، کاری می کنن باهات که اونجایی که بقیه هم میریزن ، تو آروم میمونی.
دانش آموخته ها میگن ما قبل از دوره به خدا و نظم طبیعت “اعتقاد” داشتیم ، اما حالا ” اعتماد” داریم و برای همیه که هیچی تکونمون نمیده.پایان دوره اول یه سیستم یاد میگیری به اسم رهایی از گذشته بدون هیپنوتیزم.
بعد از آرامش نوبت خودشناسی و خودشفابخشی می رسه. خیلی ها اول گروه که میان فکر میکنن هیچ مسئلهای ندارن و فقط اومدن بهتر بشن. اما به تدریج متوجه همون خوب هزار ساله میشن و اشک می ریزن که چیز زیادی از خودشون نمیدونستن. نتیجه دوره تیپ شناسی این میشه که به غیر از شناخت واقعیت خودت و تبدیل شدن به کسی که هیچ وقت نبودی ، استاد ارتباط موثر با عزیزانت میشی یعنی از روی تشخیص تیپ همسر، فرزند ، حتی مشتری هات توی کار،
نیازهاشون رو می شناسی و به زبان نیازهای خودشون با اونها حرف می زنی .
آخه هر آدامی تو دنیا ، یه تیکه از پازل شخصیتش گم شده و خودش هم خبر نداره . اون تیکه از پازل ، نیاز هاشه که اگر اون نیازها را براش برآورده کنی ، “هرکاری ” برات میکنه تا کنارت باشه
. و این مهارت رو علم به تو میده . آزمونهای درمانهای صد درصد علمی و معتبر بین المللی.
بعد از خودت ، دوره جامع خودآگاهی میبردت سراغ عشق تو علم عشق درمانی متوجه میشی که کدوم آدم مال تو هست و کدوم آدم نیست و چرا .
از طریق تکنیکهای شبیه هیپنوتیزم برمیگردی به خونه ای که کودکیت در گذشته … تصمیمات ناخودآگاهت تو اون روزها روکشف میکنی ، اشک ها گاهی میریزی و میگی : “خدایا یعنی همیشه داشتم در عشق های بعد از بلوغم تراژدیهای کودکی ام را تکرار می کردم ؟ ”
وقتی بازگشت به خانه رو رد کنی ، دیگه آدم های تکراری و چرخ های تکراری سراغت نمیان میدونی چرا ؟ چون حالا میشناسی شون و بهشون آگاه شدی.
میخوام بدونی شفای کودکی یعنی عشق پایدار در بزرگسالی. به این که گفتم یقین کن . آخر این دوره یه آدرس دست هرکی هست که هر وقت بهش نگاه می کنه یادش می افته تو روابط عاطفیش ، ۱۶ تا جمله است که هیچ وقت نبایدبگه ،شانزده تا کاره که باید بکنه و ۱۶ تا حس هست که باید عوض کنه تو خودش.
خیلی جالبه بدونی که آدرس عشق تو تک تک آدمهای گروه باهم فرق داره و توی گروه ، را با تماشای بقیه،خودت رو کشف می کنی جرات می کنی. جرأت میکنی میشینی وسط ، همه افراد تو چشمات نگاه میکنن و می شن آینهی تو و هم توانایی هایت را میگن و هم چیزهایی که لازم داری عوض کنی . توی گروه انگار وسط یه جعبه مداد رنگی نشستی . همه جور آدم همه جور سلیقه ، همه جور تفاوت ، همه جور طرز حرف زدن و لباس پوشیدن و جور کودکی قصه های شادی و غمگین . همه میدونن که دوره جامع خودآگاهی دکتر بیتا حسینی امضا شه. یک سال تکرار… یک سال گاهی… یک سال تمرین… یکسال صمیمیت با آدمهای تازه… یک سال تماشای خودت از زبان بقیه …که بهت میگن تو چطور دیده میشی…
بدترین اتفاق اینه که توی این دورهها یک سال هم یک روان شناس حرفهای میشی یعنی در کمتر از یک ربع از روی حرف زدن و راه رفتن و کلمههای آدمها ، تیپ شون رو میفهمی و میفهمی برای رشد و درمان به چی احتیاج داردن . اما این که مهم نیست . بهترین اتفاق اینه که توی این یک سال ، قهرمان زندگی خودت میشی ، بهترین اتفاق اینه که با دستهای خودت به خوشبختی درونی و به رهایی میرسی. اینه که واقعاً ارزش داره .
وقتی انرژی هات ، ارتعاشت ، باورهات ، حتی زبانی که باهاش حرف میزنی (آخه ما در این دوره یک زبان جدید بهت یاد میدیم که دوازده قسمت داره 😀 و باید تا آخر عمر هم با خودت هم با آدمها اینطوری صحبت کنی) ، عوض شد اونوقت تازه میشه باهات از موفقیت ارزشها و اهداف علم ثروت آفرینی حرف زد.
اما قبلش نمیشه . میدونی چرا ؟ چون تا وقتی آدم جدیدی نشی، نمیتونی کارهای جدید کنی . انگار رفتی همایش و با هزار نفر داد میزنی ، من از فردا روزی ۱۵ ساعت درس میخونم. خوشحال میای خونه . اما فردا که شد ، ساعت ۱۰صبحه و تو هنوز خوابی. میدونی چرا ؟ چون اول باید” کسی بشی” که “میتونه” ۱۵ ساعت درس بخونی شعار دادن که جواب نمی داد آخه.
در دوره اهداف و ارزشها با ورود به تکنیکهای جزیره و آسانسور….، ارزشها و هدفهای خود خودت را پیدا میکنی . همون هایی که میتونن تو رو، فقط تو رو، خوشحال کنن. نه پدر مادرت رو …نه حتی تحمیل های جامعه ت رو… که مال تو نیست .
مزیت و تفاوت این دوره با سایر دور ها ، اجتماع همه چیزهای که همه ی ما برای خوشبختی بهش نیازداره : معونیت و پذیرش واقعی،شخصیت سازی و طرحواره ها،عشق و سکسولوژی از کودکی خودت تا بزرگی تخصص و مهارت ،علم ثروت آفرینی.
به نظرم خوبه اگر یک سال از زندگیت رو فقط و فقط به رشد خودت اختصاص بدی. هرچی که نباشه مدرس این دوره ، شاگرد اول ورودی دانشگاه علامه طباطبایی بوده ،نزدیک بیست جلد کتاب نوشته و ترجمه کرده و حدود دو دهه است که کار روان درمانی جمعی بانوان را انجام داده.
اگر آدمی هستی که نه اهل تلاش و زمان گذاشتن نه اهل تمرین و نتیجه گرفتن سراغ من نیا چون دوست ندارم با بازنده ها کار کنم. دوست دارم آدم های اطرافم، نتیجه بگیرند ،برایم دعا کنند و کنارم بمونند.زیباترین لحظه های زندگیم حتی گاهی زیباتر از تولد فرزندانم دیدن تغییرات مهم دختران و زنانی بوده که از اوج اضطراب و خود کم بینی به اوج آرامش و افتخار به خود رسیده اند و می رسن .
اما اگر مثل آدم های وزن دار الویت ها و ضرورت های اصلی زندگیت را می شناسی و می دونی تنها چیزی که وقت کوچ از دنیا برات می مونه اینکه از خودت چی ساختی یک سال به بقیه ی چراغ های چشمک زن زندگیت” نه بگو” .و یک سال در تماس نزدیک با من روی تنها دارای حقیقیت ( یعنی خودت)کار کن.من که هدفم اینه ایران را پر از انرژی های روشن کنم و به افراد نشون بدم زندگی خیلی بزرگتر از اونی که به چشم میاد
تو چطور؟