نشانی: تهران ، ولنجک میدان دانشجو، بلوار دانشجو، بالاتر از دانشگاه شهید بهشتی ساختمان جنب شیرینی لادن پلاک 12 طبقه سوم واحد 3

شماره تماس : 26802246 021

پس از جدایی

بی عشقی، شکست عاطفی،طلاق،عشق یکطرفه،پس از جدایی

پس از جدایی: تصور کنید در باغ سرسبز ،درست روبروی خورشیدی تابان ایستاده و به صندلی چوبی قدیمی که در مقابلتان قرار دارد نگاه می‌کنید. صندلی حدودا ده متر فاصله از شما قرار دارد و نور خورشید مستقیم بر چشمانتان سنگینی می‌کند. در این وضعیت صندلی را نیمه سیاه ادراک خواهید کرد. اما اگر کمی جلوتر بروید و جهت ایستادنتان را پشت به خورشید کنید، شاید متوجه شوید که صندلی سبز رنگ بوده است ؛ آنهم چه سبز سرزنده و درخشانی. مثالی که زدم معنای حقیقی وضعیت ذهنی افراد است پس از طلاق ؛یا پس از خارج شدن از یک رابطه صمیمانه و عشقی.

 

تحقیقات نشان داده‌اند که در دو دهه گذشته از هر پنج ازدواج ،چهار تای آن به جدایی می انجامد ؛ چه به صورت جدایی رسمی و چه طلاق عاطفی .وچه عشق یک طرفه و بی‌حاصل . گذشته از تکان‌دهنده بودن این آمار واقعیات روانشناختی افراد نیز نشان داده است که زنان و مردان پس از لطمه های عاطفی عزت نفس خودشان را به شدت از دست می‌دهند. طلاق و جدایی با صدای زیر اما خشن به افراد یادآوری می‌کند که شما خوب نبوده اید، شما شکست خورده اید، شما لیاقت عشق را نداشته اید که طلاق را تجربه کرده اید. افراد هرقدر هم تلاش کنند که طلاق را جدی نگیرند، وقتی با خودشان خلوت می کنند عموما احساس گناه و خودسرزنشگری می‌کنند و در عمق وجود فکر می‌کنند که ” اگر من به اندازه کافی خوب بودم و لیاقت عشق داشتم ،کار به اینجا نمی رسید” واین دقیقا یعنی از دست دادن عزت نفس ….. بلایی که اگر به آن آگاه نمانید تا آخرعمر رهایتان نکند.

 

پس از جدایی

باورهای ناکارآمد همان تابش مستقیم نور خورشید است که باعث می‌شود افراد ،رویدادهای پیش رو را سیاه و تاریک ادراک کنند. مثلا پس از طلاق ،اگر یار یا همسرتان شما را ترک کرده باشد بدون شک در رابطه بعدی باشد شخص جدید ،اوضاع را بدتر از واقعیت ادراک خواهید کرد.جدایی مارا احساس می کند، اوضاع را تیره تر از حقیقت به ما نشان می دهد،به انتقاد حساسمان میکند و از همه بدترمارا ضعیف می کند.همانطور که اگر جهت چشمانمان را از نورمستقیم خورشیدبرداریم سبزی صندلی معلوم می شود اگر بتوانیم طلاق را به گونه‌ای دیگر نگاه کنیم دوباره می توانیم عشق را نیز سبز و امیدوار کننده در نظر بداریم.خوب است زمان بگذاریم و کتاب دنیای پس از آسیب نوشته دناروزتیلوم و همکارانش را درک کنید نویسندگان متخصص درمان تراما ( آسیب‌های روانی ) هستند و هزاران مورد از افراد دچار به نور پر رنگ خورشید ( باورهای اشتباه و ضعیف کننده بعد از طلاق ) را درمان کرده اند در این اثر به گونه‌ای راه کاربردی و مفید به راهکارهای درمانی برای بازگرداندن دوباره عزت نفس، امنیت در دنیا و صمیمیت بهینه باانسن ها اشاره شده است.

تراما یعنی ضربه عاطفی؛یعنی ماجرایی که پس از اتفاق افتادن باورهای افراد را در سه مورد تغییر داده و تخریب می کند :

اول در مورد خودشان (مثلاً اینکه “من “بی ارزش،زشت یا دوست نداشتنی هستم و کسی نمی‌تواند عاشقم شود ). این در حالی است که قبل از جدایی همچنین نگاهی به خودتان نداشتید ؛ اگر هم داشتید هرگز این همه شدید نبوده و روی آن باور این همه مطمئن نبوده اید .دوم در موردآدمها (مثلاً اینکه تمام آدمهایی که دوستشان داشته باشم غیرقابل اعتماد ،احمقی یابی حساس هستند) به کلمه تمام آدم ها توجه کنید : تراما همان تابش مستقیم و افراطی نور خورشید است که دید درست و معقول مرا تحت تاثیر خودش تیره و تار می کند وقتی از نظرات عاطفی لطمه می بینیم یک نفر یا حتی دو نفر در زندگی گذشته مان را به همه افراد تعمیم می‌دهیم یعنی اگر پدرم دروغگو بود و مرد زندگیم مرا تنها گذاشت پس همه ی مردان دنیا دروغگو غیرقابل اعتماد است ؛یعنی اگر پس از جدایی وارد رابطه جدیدی به شوم نتیجه باز هم شکست عشقی، رها شدگی و تنهایی خواهد بود اما این حقیقت ندارد
سومین باوری که تراما در افراد سالم تغییر می دهد نگاهشان به دنیا .همه افراد پیش از آنکه درگیر رویدادهای هولناکی چون زلزله ، سیل ، تماشای فوت عزیزانشان در جنگ ، مورد سرقت مسلحانه قرار گرفتن و غیره …. شوند، فکر می‌کند زندگی کاملاً امن است ،به کلمه ی کاملا توجه کنید. و پس از این رویداد ها آسیب دیدگان فکر می‌کنند دنیا محلی کاملا نا ایمن و غیرقابل پیش‌بینی است .این تعمیم دادن نادرست امنیت درونی افراد را در مورد نفس زندگی تخریب می‌کند و این همان کاری است که جدایی های عاطفی با ما می‌کند
وقتی طلاق را تجربه می‌کنیم امنیت و اعتماد گذشته مان را از دست می‌دهیم :به توانایی‌های خودمان شک می کنیم ؛ توانایی هایی که حتی مطمئن هستیم آنها را داریم ! دیگران را تماما بد و خیانت کارمی بینیم ؛حتی پدرو مادر خودمان را هم تحمل نمی‌کنیم :پدر و مادری که به دوست داشتنشان مطمئن هستیم نیز پس از آسیب خشم ما را فرا می‌خوانند و اصلاً دوست نداریم کنار شان باشیم.تراما باعث می‌شود به شکل افراطی همواره انتظار رویدادهای منفی را داشته باشید و دنیا را بیشتر از آنچه واقعا هست غیرقابل کنترل ادراک کنیم .
برای بازگشت به والقع بینی و رهایی از نگاه هی افراطی و تخریبی لازم است سه مرحله را پشت سر بگذاریم:مرحله اول پذیرش است ؛ بله پذیرش .پذیرفتن آنچه اتفاق افتاده اولین قدم برای رهایی از آن است .همانطور که وقتی یکی از نزدیکانمان را در اثر فوت ایشان از دست می‌دهیم، به احتمال زیاد سراغ مکانیسم دفاعی انکار می رویم ک و چیزی که واقعا رخ داده است را انکار می کنیم و تا مدتها ممکن است سر خاک آن عزیز از دست رفته پا نگذاریم ،جراحت‌های جدی عاطفی نیز با ما همین کار را می کند در واقع چون طاقت تحمل این ضربه عشقی را نداریم بسیاری ازما به مکانیسم انکار واقعیت پناه می‌بریم می دانید چرا؟

چون فکرمی کنیم اگر یقین کنیم عشق دیروز دیگر وجود ندارد ممکن است نتوانیم تحمل کنیم و حتی شاید که دیوانه شویم در این وضعیت ذهن ما از طریق مکانیسم انکار به داد ما می‌رسد تا برای مدتی هم که شده دردمان تسکین پیدا کند من شخصا در اتاق‌های درمان شاهد انکار های بسیار دردناکی بوده ام دوستان :وقتی که زن یا مردی رو به همسرش می کرد و گفت دوست ندارم و مرد یا زن شنونده واقعاً خودش را به کری می زد …. انگار که اصلا هرگز چنین چیزی را نشنیده بحث را عوض می‌کرد و شروع می‌کرد به باج دادن یا از ماجرای دیگر حرف زدن !!

در عبور از سوق طلاق و عبور از جدایی های دردناک عشقی پذیرش اولین مرحله است ؛لازم است بپذیریم که “رویداد خارج از انتظار و تلخی برای مان رخ داده است که رویارو شدن با آن حقیقت بسیار دشوار است، اما حتماً توان آن را پیدا خواهیم کرد چرا که هستی از اجزای خود حمایت خواهد کرد و هیچ فصلی در زندگی ما همیشگی نیست”.مرحله دوم انتخاب رفتارهای جدید است. رفتارهای جدیدی که نرم نرم مارا وارد سبک جدیدی از زندگی مان کنند. توجه داشته باشید که ذهن انسان فضای مشخص و محدودی دارد .اگر قبلا بخش مهمی از ذهن شما با عشق و رابطه عاطفی تان پر می شده است، حالا همان بخش به خلا و سکوت دچار شده است و تا وقتی که نتوانید با انتخاب های رفتار جدید آن را پر کنید، ذهنتان درگیر گذشته باقی می ماند ؛آنچه گفتم حقیقت دارد. چه بسیار در اتاق‌های مشاوره و درمان های بالینی ام شاهد این بوده ام که خانم یا آقای چند سال بعد از پایان یک رابطه عاطفی هنوز به آن شخص مبتلا بوده و به خاطرات آن رابطه قبلی فکر می‌کردند. و عموماً این افراد بر این باورند که چون عاشق آن شخصی هستند نمی توانند او را فراموش کنند .در اکثریت قریب به اتفاق موارد این حقیقت ندارد.علت تمامی این وابستگی حتی پس از سال‌های سال عشق نیست! علت آن ذهن خالی مانده ی آسیب‌دیدگان است سبب این است که این افراد نتوانستند ذهن خودشان را با انتخاب های جدیدتر و سازنده تر از گذشته پر کنند .منظور من از انتخاب های جدید به سرعت وارد رابطه شدن با مرد و زن های تازه نیست من از عادت های رفتاری تازه صحبت می‌کنم : عاداتی مثل مطالعه، یاد گرفتن یک زبان تازه یا یک ساز جدید؛ ملحق شدن به گروه های روان درمانی جمعی و گروه های ورزشی یا عادات نوینی از تغذیه .

پس از جدایی

اتفاقا بر حسب تجربه به شدت با ورود سریع السیر به رابطه جدید مخالف هستم چرا که وقتی شما از رابطه قبلی ضربه می بینید انگار که بخشی از وجود تان خراش برمی دارد؛ مثل یک شیشه شکسته . و مسلما به هر کس که نزدیک شوید وجود او را زخمی خواهید کرد ؛ شاید با بدبینی های تان ،شاید با بی اعتمادی هایتان و شاید هم با بی‌تفاوتی هایتان اما چرا؟ چون ذهن شما هنوز درگیر رابطه قبلی است.
می‌توانید به یاد گرفتن رفتارهای تازه‌ای همچون خودشناسی و شخصیت درمانی به من تازه پا بگذارید و کسی شوید که هرگز نبوده اید این عاقلانه ترین انتخاب رفتاری جدید است ؛ چرا که وقتی به سرزمین تازه نو شدن درونی وارد شوید ، بی شک افراد و من های تازه ای را ملاقات خواهید کرد ؛من هایی که شبیه شما جدید هستند نه شما قدیمی. این من ِ قبلی شما بوده که به تجربه و حتی تکرار تجارب تلخی چون خیانت رها شدگی و شکست عشقی نیاز داشته نه جدیدتان.
پس از طلاق و پس از عبور از مرحله های پذیرش و رفتارهای تازه نوبت به مرحله سوم رهایی می رسد :بخش واقعی و از ته قلب خودمان و او.و از عمق وجود آرزوی بهترین ها را کردند : برای خودتان و برای اوی رفته . بخشش خویشتن و یار قدیمی مرحله ای دشوار و طاقت فرسا اما ضروری است.چرا که تا وقتی خودتان را به هر علتی مسئول درد و رنج چه کسی حتی تا خودتان !بدانید ، احساس بی لیاقتی و بی ارزشی خواهید کرد و با احساس بی ارزشی درونی به هر رابطه ای که پا بگذارید نتیجه باخت خواهد بود .اگر هم او را نخشید و رهایش نکنید انرژی های خشم و کینه نسبت به او را در وجود خودتان نگهداری می کنید و روز و شب به خشم سیاه و کینه درونی خودتان آب می دهید در نتیجه این شماید که به یک انسان غم زده و مبتلا به کینه تبدیل خواهید شد
وقتی از هر سه مرحله عبور کنید درد و رنج تراما در وجودتان کاهش یا فته است .منظورم پذیرش و بخشش ۱۰۰ درصد نیست چون ممکن است فرایند پذیرش و بخشش ۱۰۰ درصد سالها به طول م بیانجامد اما همین که به طور جدی وارد این فرایندها شوید اوضاع تان بسیار متفاوت خواهد شد.

همانطور که اشاره کردم کتاب دنیای پس از آسیب یکی از معدود منابعی است که می توانید در منزل و گام به گام با تمرین هایش پیشروی کنید هر سه مرحله ی مذکور را با آگاهی دقیق و علمی پشت سر بگذارید و خودتان را شفا داد و سرانجام آنکه کشتی‌ها در لنگرگاه آرامند اما برای آن ساخته نشده اند .شاید در ابتدا آرزو کنید که ای کاش این تجربه تلخ برای شما رخ نمی‌داد اما با اطمینان به شما می‌گویم که سختی ها می آیند تا آدم های سخت بیافریند.مهم رویدادهای تلخ نیست ؛ آنها که همیشه بوده اند و خواهند بود….. مهم نوع نگاهی است که شما نسبت به تراماد انتخاب می کنید پیشنهاد می کنم رنجی که دیده اید را نقطه تحول زندگی تان قرار دهید به گونه‌ای که یک دهه بعد هرگاه به این جدایی ظاهرا تلخ فکرکردید با خودتان بگویید اگر آن ماجرا در زندگیم پیش نمی‌آمد همیشه همان آدم قبلی باقی می‌ماندم شما خلق شده تا تتغییر مسیر دهید وقتی تغییر مسیر دهید باورهای ناکارآمد و نور مستقیم خورشید دیگر به چشمانتان نمی‌تابد در این وضعیت است که سرسبزی زندگی را دوباره حس خواهید کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

اشتراک گذاری مطلب: