کمالگرایی چیست و چگونه میتوانیم بر آن غلبه کنیم؟
کمالگرایی با سطوح بالاتری از ناسازگاری و اختلال روانی در نوجوانی و سطوح پایینتر بهزیستی ذهنی و سازگاری روانی مرتبط است. با این حال، کمالگرایی یک گرایش چند بعدی است و همه ابعاد کمالگرایی لزوماً ناسالم و ناسازگار نیستند. کمالگرایی معمولاً به عنوان سبک شخصیتی در نظر گرفته میشود که با تلاش برای بیعیب و نقص بودن و همچنین تعیین استانداردهای بسیار بالا در عملکرد فرد مشخص میشود. این در حالیست که هاماچک (1978) پیشنهاد داد دو سبک کمالگرایی از یکدیگر متمایز شود. یک شکل مثبت با عنوان ” کمالگرایی عادی” که در آن افراد از پیگیری تلاشهای کمالگرایانه خود لذت میبرند و یک شکل منفی با عنوان ” کمالگرایی عصبی” که در آن افراد از تلاشهای کمالگرایانه خود رنج میکشند.
امروزه، تقریباً 30 سال پس از انتشار مقاله مهم هاماچک، شواهد زیادی جمع آوری شده است که تأیید میکند دو شکل اساسی کمالگرایی را میتوان متمایز کرد. اگرچه به این دو شکل برچسبهای متفاوتی داده شده است اما توافق قابل توجهی وجود دارد که کمالگرایی نباید منفی باشد، بلکه میتواند مثبت نیز باشد.
فهرست مطالبی که در این مقاله می خونید
مروری کوتاه بر کمالگرایی
چرا بسیاری از محققان پذیرش این نکته را که کمالگرایی میتواند مثبت باشد دشوار میدانند؟ به طور سنتی، کمالگرایی با آسیب شناسی روانی همراه بوده است، با نظریه روان پویشی تاکید میکند که کمالگرایی نشانه شخصیت روانرنجوری و اختلال است. اگرچه هاماچک (1978) پیشنهاد خود را برای تمایز دو شکل کمالگرایی – کمالگرایی عادی و کمالگرایی روان رنجور – در پایان دهه 1970 منتشر کرد، دیدگاه غالب در دهه 1980 این بود که کمالگرایی همیشه روان رنجور، ناکارآمد و نشان دهنده آسیب شناسی روانی است. یافتههای تجربی این دیدگاه را تایید میکند. مطالعات انجام شده با جمعیتهای بالینی سطوح بالایی از کمال گرایی را در مراجعین مبتلا به افسردگی، اختلال وسواس فکری-اجباری و اختلالات خوردن نشان داد و مطالعات با جمعیتهای غیر بالینی نشان داد کمالگرایی با سطوح بالاتر پریشانی و علائم آسیب شناختی مرتبط با افسردگی، اضطراب و اختلال در غذا خوردن همراه است.
بنابراین، جای تعجب نیست که کمالگرایی منفی، ناکارآمد و حتی بیمارگونه باشد. این در آغاز دهه 1990 تغییر کرد، زمانی که دو گروه تحقیقاتی به طور مستقل نشان دادند که کمالگرایی ماهیت چند بعدی دارد و تحقیقات کمالگرایی را با دو مقیاس چند بعدی ارائه کردند تا ساختار را در تمام جنبههای آن به تصویر بکشد.
فراست و همکاران (1990) پیشنهاد کردند که شش جنبه در تجربه کمالگرایی متمایز شود. استانداردهای شخصی، سازماندهی، نگرانی در مورد اشتباهات، تردید در مورد اعمال، انتظارات والدین، و انتقاد والدین. این مسئله نشان میدهد کمالگراها، نظم ارزشی و سازماندهی بالایی دارند و سعی میکنند از اشتباهات اجتناب کنند، بنابراین اغلب در مورد اقدامات خود ضعف در تصمیمگیری دارند.
علاوه بر این، کمالگرایان به ارزیابیهای گذشته یا حال والدین خود اهمیت زیادی میدهند. از سوی دیگر، هویت و فلت (1991) پیشنهاد کردند که سه وجه از کمالگرایی متمایز شود. کمالگرایی خودگرا، کمالگرایی تجویز شده از نظر اجتماعی و کمالگرایی دیگرگرا، که نشان میدهد کمالگرایان ممکن است استانداردهای بالای خود را به عنوان خود تحمیلی ببینند.
ابعاد مختلف کمالگرایی
کمالگرایی یک گرایش شخصیتی است که با تلاش برای بیعیب بودن، تعیین استانداردهای بیش از حد بالا و ارزیابیهای بیش از حد انتقادی مشخص میشود. این حالتی است که در همه زمینههای زندگی، به ویژه در محل کار، نفوذ میکند و ممکن است بر ظاهر شخصی و روابط اجتماعی فرد نیز تأثیر بگذارد.
به طور سنتی، کمالگرایی به عنوان نشانهای از ناسازگاری و اختلال روانی در نظر گرفته میشود، زیرا افرادی که به دنبال درمان اضطراب و افسردگی هستند، اغلب سطوح بالایی از کمالگرایی را نشان میدهند. بهعلاوه، مفاهیم اولیه روانشناختی کمالگرایی را به عنوان یک گرایش شخصیتی تک بعدی در نظر میگرفتند. با این حال، در دهه 1990، دیدگاه متفاوتتری ظهور کرد که کمالگرایی را چند بعدی و چند وجهی مفهوم سازی میکرد. علاوه بر این، مشخص شد که باید دو بعد اصلی کمالگرایی را متمایز کرد: تلاشهای کمالگرایانه و دغدغههای کمالگرایانه.
بعد تلاشهای کمالگرایانه، جنبههایی از کمالگرایی را در بر میگیرد که به معیارهای شخصی کمالگرا و تلاش خودمحور برای کمال مرتبط است. مشخص شد که این بعد با ویژگیها، فرآیندها و پیامدهای مثبتی مانند وظیفه شناسی، مقابله سازگارانه، عاطفه مثبت و همچنین سطوح بالاتری از بهزیستی ذهنی و سازگاری روانی مرتبط است.
در طرف دیگر، بعد دغدغههای کمالگرایانه جنبههای کمالگرایی را در بر میگیرد که به نگرانی در مورد اشتباهات، تردید در مورد اعمال، نگرانی در مورد ارزیابی دیگران از عملکرد خود، احساس ناهماهنگی بین انتظارات و عملکرد فرد مربوط میشود. این بعد با ویژگیها، فرآیندها و پیامدهای منفی مانند روان رنجورخویی، مقابله ناسازگارانه، عاطفه منفی و همچنین سطوح بالاتری از شاخصهای ناسازگاری و اختلال روانشناختی مرتبط بود.
علاوه بر این، با دو بعد اصلی کمالگرایی، افراد را میتوان به سه گروه کمالگرا دسته بندی کرد:
کمالگرایان سالم
کمالگرایان ناسالم
غیر کمالگرا
کمالگرایان سالم (که به آنها کمالگرایان تطبیقی نیز گفته میشود) سطوح بالایی از تلاشهای کمالگرایانه و سطوح پایینی از دغدغههای کمالگرایانه را نشان میدهند.
کمالگرایان ناسالم (که به آنهاکمالگرایان ناسازگار نیز گفته میشود) سطوح بالایی از تلاشهای کمالگرا و سطوح بالایی از نگرانیهای کمالگرایانه را نشان میدهند.
در نهایت، افراد غیر کمالگرا سطوح پایینی از تلاشهای کمالگرا را نشان میدهند. تمایز بین تلاشهای کمالگرا و دغدغههای کمالگرا و نیز تمایز بین سه گروه کمالگرا (بهویژه کمالگرایان سالم و ناسالم) کلیدی برای درک یافتههای حاصل از تحقیقات در مورد کمالگرایی به طور کلی و تحقیقات در مورد کمالگرایی در نوجوانی به طور خاص است.
کمالگرایی در نوجوانی
اگر نوجوانی را از 10 تا 21 سالگی تعریف کنیم، اما مطالعات با دانشجویان کارشناسی (زیرا نمونههای دانشجوی کارشناسی شامل دانشجویان با سنهای بالاتر نیز میشود) و مطالعات با نوجوانان با استعداد، نوجوانان بیمار، نوجوانان متقاضی درمان و نوجوانان ورزشکار را حذف کنیم (زیرا آنها نشان دهنده جمعیتهای خاص هستند.)، بیشتر یافتههای تحقیقاتی در مورد کمالگرایی در نوجوانی از مطالعات انجام شده با دانش آموزان مدرسهای که در کلاسهای 6 تا 12 تحصیل میکنند، بدست میآید.
بازتاب یافتههای مطالعات با نمونههای کارشناسی و بزرگسالان، یافتههای مطالعات با دانشآموزان نوجوان مدرسه نشان میدهد که کمالگرایی در نوجوانی اغلب با شاخصهای ناسازگاری روانی و اختلال همراه است.
با این حال، در سراسر مطالعات، یافتهها به طور مداوم نشان میدهند که دغدغههای کمالگرا – نه تلاشهای کمالگرا – بعدی از کمالگرایی است که عمدتاً با چنین شاخصهایی مرتبط است. به عنوان مثال، نگرانیهای کمالگرا در نوجوانان با سطوح بالاتر ترس از شکست، استرس، افسردگی، اضطراب و شکایات جسمانی مرتبط است.
علاوه بر این، دغدغههای کمالگرا با سطوح پایین اعتماد تحصیلی و رضایت از زندگی (رضایت از خود، مدرسه و خانواده) همراه است. به عنوان مثال، تلاشهای کمالگرا در نوجوانان با سطوح بالاتر امید به موفقیت، انگیزه حضور در مدرسه، انگیزه آمادگی برای امتحان، تسلط، اعتماد به نفس تحصیلی، پذیرش همسالان و… مرتبط است. در مقابل، بعد تلاش کمالگرایانه، کمالگرایی با شاخصهای بهزیستی ذهنی و سازگاری روانشناختی مرتبط است.
علاوه بر این، نوجوانانی که بهعنوان کمالگرایان سالم طبقهبندی میشوند، عموماً سطوح بالاتری از بهزیستی ذهنی و سازگاری روانشناختی (مانند رضایت از زندگی و معدل نمره) نسبت به نوجوانان طبقهبندی شده به عنوان کمالگرایان ناسالم نشان میدهند. در برخی از مطالعات، نوجوانانی که به عنوان کمالگرایان سالم طبقهبندی میشوند، حتی سطوح بالاتری از بهزیستی ذهنی و سازگاری روانشناختی (مثلاً رضایت از زندگی) را نسبت به نوجوانانی که بهعنوان غیرکمالگرا طبقهبندی میشوند، نشان دادند.
در مقابل، نوجوانانی که به عنوان کمالگرایان ناسالم طبقه بندی میشوند، نسبت به نوجوانانی که به عنوان کمالگرایان سالم و غیر کمالگرا طبقه بندی میشوند، سطوح بالاتری از شاخصهای ناسازگاری و اختلال روانی (مانند افسردگی) را نشان میدهند.
سنجش کمالگرایی در نوجوانی
در 20 سال گذشته، اندازهگیری کمالگرایی پیشرفت زیادی داشته است و از معیارهای یک بعدی کمالگرایی به معیارهای چند بعدی کمالگرایی تبدیل شده است که تمام جنبههای مهم کمالگرایی را در بر میگیرد.
برای اندازهگیری کمالگرایی چند بعدی در نوجوانی، از سه پرسشنامه خود گزارشی عمدتاً استفاده میشود:
مقیاس کمالگرایی چند بعدی
مقیاس کمالگرایی چند بعدی فراست.
مقیاس تقریباً کامل بازبینی شده
ابزارهای CAPS و MPS حاوی مقیاسهایی هستند که کمالگرایی خود محور و کمالگرایی تجویز شده اجتماعی را اندازهگیری میکنند. کمالگرایی خود محور تلاش خود مدارانه برای کمال را نشان میدهد، در حالی که کمالگرایی تجویز شده از نظر اجتماعی باورهایی را نشان میدهد که دیگران استانداردهای بالایی برای خود دارند و پذیرش توسط دیگران مشروط به تحقق این معیارها است.
ابزار FMPS شامل مقیاسهایی است که استانداردهای شخصی و نگرانی در مورد اشتباهات را میسنجد. همچنین APS-R شامل مقیاسهایی است که استانداردهای بالا و اختلاف را اندازهگیری میکند.
علیرغم تفاوتهایشان، هر سه معیار را میتوان برای به تصویر کشیدن دو بعد اصلی کمالگرایی به کار برد: تلاشهای کمالگرا را میتوان با کمالگرایی خودمحور MPS/CAPS، استانداردهای شخصی FMPSو استانداردهای بالای APS-R دریافت. دغدغههای کمالگرا را میتوان با کمالگرایی توصیه شده اجتماعی MPS/CAPS، نگرانی FMPS نسبت به اشتباهات و اختلاف APS-R در نظر گرفت. علاوه بر این، با استفاده از تقسیمهای میانی یا امتیازهای تعیین شده تجربی، میتوان از این مقیاس برای طبقهبندی افراد در سه گروه کمالگرایان سالم، کمالگرایان ناسالم و غیرکمالگرایان استفاده کرد.
رشد سنجش کمالگرایی در نوجوانی با وجود این که در 20 سال گذشته پیشرفت زیادی داشته است و همبستگیها و پیامدهای مختلف تلاشهای کمالگرا و دغدغههای کمالگرا اکنون به خوبی درک شده است، به این سوال که چرا برخی از کودکان و نوجوانان کمالگرا میشوند هنوز پاسخ درستی ارائه نشده است. در حالی که توافق و باور باور عمومی اینگونه است که کمالگرایی ریشه در رشد دوران کودکی دارد و والدین نقش کلیدی در رشد کمالگرایی دارند، تحقیقات در مورد رشد کمالگرایی به دلیل کمبود مطالعات طولی با کودکان و نوجوانان هنوز در مراحل اولیه است. با این حال، مطالعات مقطعی نمیتوانند تأثیرات و مسیرهای رشدی را نشان دهند و یافتههای مطالعات گذشتهنگر ممکن است مغرضانه (یا حتی تحریفشده) باشند، زیرا نحوه یادآوری دوران کودکی و تربیت افراد تحت تأثیر شخصیت امروزی افراد است.
تاثیر والدین بر کمالگرایی فرزندان
مطالعات شواهد متقابلی که سه فرضیه اصلی را در مورد اینکه چگونه والدین بر رشد کمالگرایی در کودکان و نوجوانان خود تأثیر میگذارند، ارائه کرده است:
فرضیه کمالگرایی والدین
فرضیه فشار والدین
فرضیه سبک فرزند پروری
فرضیه کمالگرایی والدین مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی است. این ایده را پیشنهاد میکند که کودکان و نوجوانان کمالگرایی را توسعه میدهند، زیرا آنها کمالگرایی والدین خود را «الگو» میکنند (یعنی مشاهده و تقلید میکنند). شواهدی برای این فرضیه از مطالعاتی بدست میآید که همبستگی بین کمالگرایی دانشجویان دانشگاه و کمالگرایی والدین آنها را بررسی کردند. این مطالعات ارتباط معناداری بین کمالگرایی کودکان و والدین پیدا کردند که نشان میدهد الگوبرداری از والدین نقش مهمی در رشد کمالگرایی ایفا میکند. علاوه بر این، یک مطالعه تفاوتهای جنسی قابل توجهی را نشان داد. کمالگرایی دانشآموزان دختر با کمالگرایی مادرشان و کمالگرایی دانشآموزان پسر با کمالگرایی پدرشان همبستگی بیشتری داشت. این نشان میدهد الگوسازی همجنسها (مادر-دختر، پدر-پسر) مهمتر از مدلسازی جنس مخالف (مادر پسر، پدر و دختر) است.
فرضیه فشار والدین بر اساس دو مدل متفاوت، اما نزدیک به هم، مطرح میشود: مدل انتظارات اجتماعی و مدل واکنشهای اجتماعی. فشار والدین برای کامل بودن ترکیبی از انتظارات والدین است که کودک باید کامل باشد (انتظارات اجتماعی) و انتقاد والدین در صورتی که کودک این انتظارات را برآورده نکند (واکنشهای اجتماعی). توضیحی برای این ارتباط دوگانه ممکن است این باشد که دو عنصر فشار والدین – انتظارات والدین و انتقاد والدین – تأثیرات متفاوتی دارند: انتظارات والدین ممکن است عمدتاً به تلاشهای کمالگرایانه منجر شود، در حالی که انتقاد والدین ممکن است به نگرانیهای کمال گرایانه منجر شود.
در نهایت، فرضیه سبک فرزند پروری مبتنی بر نظریه و تحقیق بامریند (1971، 1991) در مورد سبکهای فرزند پروری است و یافتهها مبنی بر این است که سبک فرزند پروری مستبدانه، خشن و کنترلکننده با سطوح بالاتری از ناسازگاری و اختلال روانشناختی مرتبط است بر این اساس، سبک فرزندپروری مقتدرانه، خشن و کنترلکننده به عنوان عاملی در ایجاد اشکال ناسالم کمالگرایی، بهویژه نگرانیهای کمالگرایانه تلقی میشود. حمایت تجربی اولیه این گزاره از یافتههایی ناشی میشود که سبک فرزندپروری خشن (که به عنوان فرزند پروری انتقادی و مراقبت کم والدین مشخص میشود) با سطوح بالایی از نگرانیهای کمالگرا همراه است.
علاوه بر این، کنترل روانشناختی والدین در طول زمان منجر به افزایش نگرانیهای کمالگرایانه نوجوانان میشود. در مقابل، پاسخگویی والدین و ارتباط مثبت والدین (که به عنوان جهتگیریهای ارتباطی حمایتی و باز مشخص میشود) با سطوح پایین نگرانیهای کمالگرایانه همراه است. با این حال، اینکه چه سبکهای تربیتی والدینی ممکن است باعث رشد تلاشهای کمالگرایانه شود، هنوز ناشناخته است. علاوه بر این، هنوز مشخص نیست که چگونه عوامل محیطی و اجتماعی غیر از والدین – برای مثال خواهر و برادر، همسالان، معلمان و محیط مدرسه – بر رشد کمال گرایی در نوجوانان تأثیر می گذارد.
محدودیتها
علاوه بر فقدان مطالعات طولی برای بررسی رشد کمالگرایی در کودکان و نوجوانان، شکافهای بیشتری در ادبیات پژوهشی وجود دارد که مطالعات آینده باید به آن بپردازند. به طور خاص، کمبود مطالعاتی در مورد بررسی اثرات طولی کمالگرایی بر بهزیستی ذهنی نوجوانان، سازگاری روانی، ناسازگاری و اختلال وجود دارد. از آنجا که اکثر مطالعات در مورد کمالگرایی در نوجوانان با نمونههایی از آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) و اروپای غربی انجام شده است، نمیدانیم که آیا این یافتهها به فرهنگهای دیگر تعمیم مییابد یا خیر. به طور خاص، مطالعاتی که شامل یک مقایسه مستقیم بین فرهنگی باشد، وجود ندارد. با این حال، معدود مطالعات بین فرهنگی که تاکنون انجام شده است نشان میدهد که روابط تلاشهای کمالگرا و نگرانیهای کمالگرا با شاخصهای سازگاری روانی و ناسازگاری در بین فرهنگها مشابه است. در نهایت، توجه به این نکته مهم است که برخی از محققان به این ایده که کمالگرایی ممکن است سالم یا سازگار باشد، بسیار انتقاد دارند.
این محققان، که اکثر آنها از یک پیشینه بالینی برخوردار هستند و با جمعیتهای بالینی یا با افرادی که به دنبال مشاوره یا درمان هستند کار می کنند، عمدتاً بر ویژگیها، فرآیندها و نتایج منفی مرتبط با کمالگرایی متمرکز هستند و در نتیجه شک جدی دارند که کمالگرایی میتواند از ناسازگاری هر چیز دیگری باشد. با این حال، مدتهاست که تشخیص داده شده است، اشکالی از کمالگرایی وجود دارد که لزوماً ناسالم و ناسازگار نبوده و لزوماً با ناسازگاری و اختلال روانی مرتبط نیستند. علاوه بر این، شواهد متقابلی وجود دارد که تلاشهای کمالگرایانه با ویژگیها، فرآیندها و نتایج مثبت مرتبط است. بهویژه زمانی که تأثیر منفی دغدغههای کمالگرایانه کنترل میشود یا زمانی که افراد کمالگرای سالم در نظر گرفته میشوند که در تلاشهای کمالگرایانه بالا و در نگرانیهای کمالگرایانه پایین هستند.
در نتیجه، برخی از روانشناسان بالینی متوجه شدهاند که هیچ چیز ناسالم یا ناسازگاری در مورد تلاش برای کمال وجود ندارد. آنچه ناسالم و ناسازگار است، شناختهای ناکارآمد (باورها، ادراکات و نگرش ها) است که اغلب با نگرانیهای کمالگرایانه مانند نگرانی مداوم نسبت به اشتباهات و تردید در مورد اعمال و انتقاد شدید از خود همراه است.
نتیجهگیری
کمالگرایی یک سبک شخصیتی است که ممکن است بر تلاشهای فرد در تمام زمینههای زندگیاش تأثیر بگذارد. تفاوتهای فردی در کمالگرایی نقش مهمی را ایجاد میکنند، به ویژه در محیطهای آموزشی و محل کار. علاوه بر این، کمالگرایی ممکن است بر زندگی اجتماعی فرد نیز تأثیر بگذارد. (ارتباط با اعضای خانواده، روابط عاشقانه، دوستان و همکاران). کمالگرایی در دوران کودکی و نوجوانی نقش مهمی ایفا میکند و در میان اقوام مختلف و فرهنگهای گوناگون تجربه میشود. در نتیجه، مهم است که اینگونه اذعان کنیم: کمالگرایی لزوماً یک ویژگی منفی، ناکارآمد یا حتی آسیب شناختی را نشان نمیدهد. در عوض، کمالگرایی پدیدهای چند بعدی با جنبههای بسیاری است که برخی از آنها مثبت و برخی منفی هستند که با دو بعد اصلی کمالگرایی، تلاشهای کمالگرا و دغدغههای کمالگرا ترکیب میشوند.
گاهی اوقات تلاشهای کمالگرایانه به خودی خود نه تنها عادی هستند، بلکه ممکن است مثبت هم باشند. اگر کمالگرایان میتوانستند به جای نگرانی در مورد اشتباهات، بر انجام بهترین کار خود تمرکز کنند و از تلاش برای کمال لذت ببرند تا ترس از کوتاهی در آن، به یک شکل درست از کمالگرایی میرسیدند.
هم ریشه عزیز باعث افتخار ماست که با این سوال که ماهیت طرحواره چیست؟ همراه هم بودیم که جوابی مناسب و روشنگر به آن داده باشیم . ما در کلینیک دکتر بیتا حسینی، همراه با بهترین متخصصان حوزه روانشناسی و با استفاده از بهروزترین متدهای رواندرمانگری،و دوره های آموزشی فردی و گروهی برای شناخت بهتر طرحوارههای شما و همچنین درمان آنها در کنار شما خواهیم بود تا بهترین نتیجه حاصل شود. بهبود شما، مهم است. برای اطلاع از نحوه ارتباط و دورههای آموزشی درمانی دکتر بیتا حسینی اینجا کلیک کنید.